به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی علمی ـ ترویجی «روششناسی کلام سیاسی با تأکید بر کلام سیاسی آیت الله خامنهای»، سهشنبه دوم بهمنماه 1397 به همّت گروه گروه سیاست پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در تالار فرهنگ این پژوهشگاه برگزار شد.
در این نشست علمی حجت الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا، به عنوان ارائه دهنده و حجت الاسلام قاسم ترخان و دکتر مسعود پورفرد به عنوان ناقد حضور داشتند. دبیری این جلسه به عهده حجت الاسلام دکتر سیدکاظم سیدباقری بود.
در ابتدای این جلسه حجت الاسلام دکتر سیدباقری، ضمن تشریح موضوع کرسی و اهمّیت آن گفت: آقای دکتر مهاجرنیا در حال دنبال کردن بحثی هستند که در آن به اندیشههای کلامی آیت الله خامنهای پرداختهاند.
به نظر بنده با توجّه به این زمینه کاری که دارند بسیار مهم است که به این پرسش پاسخ دهند که آیا روششناسی کلام سیاسی از روششناسی کلام مجزّا است؟ همچنین لازم است در مباحث که قرار است توسّط ایشان مطرح شود به تفاوت روش با روششناسی نیز توجه ویژه شود.
ما در مباحثی که با دکتر مهاجرنیا داشتیم این بحث و مجادله را با ایشان داشتهایم که روش چه نقشی در تحقیق دارد و فکر میکنم آقای مهاجرنیا در این ارائه نیز به این مطلب اشاراتی داشته باشند.
اهمیت روش و روششناسی در حوزه پژوهش
در ادامه بر اساس گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا به ارائه مطالب خود پرداخت و بیان داشت: عنوان بحث ما روش کلام سیاسی مقام معظم رهبری است و یکی از بحثهای خیلی جدّی که باید به آن پرداخته شود، نقش روش در پژوهش است.
به باور بنده اساسیترین مقولهای است که به تولید در عرصه پژوهش منجر میشود و اگر ما روش را حذف کنیم در حقیقت دانش در جا خواهد زد.
امروز اگر کلام ما در جا میزند به دلیل رعایت نکردن مباحث روش در آن است و لذا میبینیم که مهمترین متن کلامی ما مرتبط با قرن هفتم از علامه حلّی است و هنوز متنی روی دست آن نیامده و دلیلش هم این است که تولید علم نیاز به روش جدید دارد و این مهم در علم کلام رعایت نشده است.
اخیراً با توجه به برخوردی که ما با الهیات غرب داشتهایم، یک مقداری به عرصه روششناسی در کلام ما توجه شده است.
تنها چیزی که در کلام شیعه از قرن هفتم تا کنون در آن تغییر رخ داده است دو عرصه تبیین و دفاع است که در این دو عرصه تبیینهای جدیدی صورت گرفته است.
اما اولین نکتهای که میخواهم اینجا مطرح کنم، هرج و مرج روشی است که در عرصه کلام و دانشهای مضاف آن مثل کلام سیاسی وجود دارد.
از اول که کلام درست شد بنا بود که سه عرصه را پوشش دهد، یکی عرصه فهم از متون و عقل و سایر منابع بود که عمده اختلاف در قرون اولیه شکلگیری کلام روی این عرصه بود و اشاعره و معتزله و اهل حدیث به وجود آمدند.
پس از اینکه کلام استنباط شد بحث روی این مطلب رفت که این کلام را چطور باید تبیین و فهم کنیم و پیرو این اختلاف هم فرقههای کلامی دیگری منشعب شدند و در عرصه سوم برای دفاع از اعتقادات هم اختلافاتی به وجود آمد. البته بخش دیگری هم بعداً به آن اضافه شد که نحوه ترویج اعتقادات بود.
ما میبینیم که پس از یک دوره کوتاه که تولید کلام صورت گرفت، ما دیگر دوره تولیدی در تاریخ این علم نداریم بر خلاف فقه که ما از متونی که در اختیار داریم تولید علم داریم.
حال به این نکته میپردازیم که اولاً تعدد بین حوزههای کلامی، هرج و مرج ایجاد کرده است و ثبات را از کلام برده است و تنها بخش ثابت در کلام، بخش دفاع و تبیین است.
در بخش تبیینی کلام به لحاظ روشی عمدتاً روش ما استفاده از عقل است ولی برای مسائل درون دینی از نقل و روشهای نقلی نیز استفاده میشود.
در بخش دفاعی ما پایبند به هیچ روشی نیستیم و تکثر روشی داریم و آنجا هر روشی که دم دست آمده و میتوانسته مفید باشد نظیر کشف، شهود، تجربه، نقل و عقل استفاده شده است.
متأسفانه ما در بخش ساماندهی علم کلام اصلاً روشی نداریم. در بخش فهم گزارههای تولیدی بسته به فرقههای کلامی و مبانی که در روش داشتند از نقل یا عقل یا هر دو استفاده میشد.
نکته بعدی این است که اختلافاتی که بین سه مکتب اصلی کلامی وجود داشت بر سر فهم بود و همان دعواها بعدها به تبیین کشیده شد.
کلام سنّتی ما به رغم اینکه ثبات دارد به این معنا که حرف نو در آن نیست و همان حرفهای قبلی تکرار شده است، هرج و مرج روشی نیز در آن وجود دارد.
نکته بعدی در رابطه با خلط مقام استنباط با خلط مقام فهم و دفاع و تبیین است. بخش مقام استنباط چون دیگر حذف شده و دنبال آن نیستیم هر جایگاهی که داشته و هر دعوایی که در آن شده به مقام تبیین منتقل شده است.
نکته دیگر این است که از زمانی که کلام از مرحله استنباط به مرحله تبیین رسید و سرچشمه تولیدی آن کمرنگ شد، دیگر دستگاه روشی در کنار دانش کلام نداریم.
در فقه از اولی که درست شد همین مراحل استنباط در آن بود و الآن هم استنباط در آن وجود دارد و مترتّب بر استنباط، تولید هم در این علم وجود دارد ولی کلام هر چند از ابتداء استنباط در آن وجود داشت، ولی این روند در تبیین ادامه پیدا نکرد و تولید در آن متوقف شد.
دلیل این ایستایی در کلام و پویایی در فقه این است که حوزه عمل با حوزه استنباط در فقه متفاوت است ولی در کلام بین حوزههای مختلف مانند فهم و دفاع و تبیین خلط شد.
اما بحث ما تا بدین جا مربوط به علم کلام بود اما دانشهایی مانند کلام سیاسی و سایر دانشهای کلامی مضاف به دوره بعد از انقلاب مرتبط هستند و خاستگاه آنها همین چند دهه اخیر است و چون هنوز نتوانسته است به یک شاخه معرفتی مستقل تبدیل شود، روش آن نیز هنوز شکل نگرفته است و مستقل نشده است.
ما در حوزه سیاست که نقطه مرکزی بحث ما است بهتر از بقیه شاخهها توانستیم آن را درگیر بحثهای روشی کنیم چون حوزه کلام سیاسی که یک شاخه بینارشتهای بین حوزه اعتقادات و سیاست است و تردّد بین این دو حوزه دارد مورد اهتمام قرار گرفت. امروز ما ادّعایمان این است که میتوانیم رشته کلام سیاسی داشته باشیم.
رهبری از معدود متفکّرانی هستند که در کلام دغدغههایی را مطرح کردند و به کلام سیاسی اهتمام ورزیدند و صراحتاً دست روی شاخه کلام سیاسی گذاشتند و گفتند که کلام روش استنباط ندارد و لازم است یک دستگاه روشی داشته باشد.
ایشان بارها گفتهاند که همین سبک و سیاق فقه را باید در کلام هم ببریم و گزارههای کلام را استنباط کنیم و لذا رویکردهای جدیدی پیرو این اهتمام در حال مطرح شدن است.
اگر ما بدانیم که در عرصه استنباط گزارههای کلامی از چه منابعی میتوانیم استفاده کنیم، و منابع را چگونه ارزیابی کنیم، میتوانیم به استنباطات مناسب کلامی دست پیدا کنیم، لذا ساماندهی روشهای کلامی بسیار ضروری است.
دستیابی به روشهای کلامی در عرصه تبیین نیز بسیار راهگشا است. در عرصه تبیین فقه اجتهاد بسیار یاری کننده است ولی ما چون در کلام روش خاصّی نداریم و مطلقاً پیرو قدما بودهایم نمیتوانیم در تبیین نیز موفّق باشیم.
امروز اگر پرسیده شود که شیعه در کلامش چه روشهایی برای عرصه دفاع دارد؟ کسی نمیتواند پاسخ دقیقی بدهد. یا در پاسخ به روشهای متکثّر اشاره میکند که این پاسخ هم به همان معناست که ما روش خاصّی نداریم.
عرض بنده در این بخش این است که اگر طبق فرمایش مقام معظم رهبری، استنباط فقهی در کلام نیز جریان پیدا کند، این علم سر و سامان خواهد گرفت و دارای روشی منقّح خواهد شد./504/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز